جدول جو
جدول جو

معنی خشنود کردن - جستجوی لغت در جدول جو

خشنود کردن
(بِ رَ نَ / نِ شُ دَ)
راضی کردن. خوشحال کردن. اعتاب. (یادداشت بخط مؤلف). ترضیه. ارضاء. (تاج المصادر بیهقی) :
بفرمود صاحب نظر بنده را
که خشنود کن مرد درمنده را.
سعدی (بوستان).
و بنعمت بیکران خشنود کردند. (گلستان سعدی).
چندان کرمت نیست که خشنود کنی
درویشی از آن باغ بشفتالودی.
سعدی (هزلیات)
لغت نامه دهخدا
خشنود کردن
خوشحال کردن، راضی کردن، قانع کردن، خرسند کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ هََ وَ دَ)
راضی کردن. خوشحال کردن. ارضاء. ترضیه. اقناء. اقناع. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ کَ دَ)
در تداول عامه، سباحت. آب ورزی. شنا کردن، به نوعی ورزشی متداول در زورخانه مبادرت ورزیدن. رجوع به شنو و شنا کردن شود
لغت نامه دهخدا
(بُ نَ / نِبَ تَ)
کار خود بدون مشورت دیگری کردن. عملی که خود شخص انجام دهد:
خود کردن و جرم دوستان دیدن
رسمی است که در جهان تو آوردی.
سعدی (طیبات)
لغت نامه دهخدا
(بِ نَ گِ رِ تَ)
کلاه خود بر سر گذاردن. کنایه از مسلح شدن است
لغت نامه دهخدا
(بِ رَ نَ / نِ تَ)
راضی شدن. رضوان. (یادداشت بخط مؤلف). ترضّی. (از زوزنی) : تراضی، از یکدیگر خشنود شدن. (زوزنی) ، قانع شدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بِ رَ نَ / نِ کَ دَ)
فروتنی کردن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ گُ سَسْ تَ)
پاک کردن پالیز از خار و خاشاک. (صحاح الفرس). وجین کردن. (یادداشت بخط مؤلف) ، پیراستن درخت. تشذیب: شذب الشجر تشذیباً:خشاوه کرد درخت را. (منتهی الارب). مشذب، داس که بدان خشاوه کنند. (یادداشت بخط مؤلف). قنوب، خشاوه کردن رز و بریدن آنچه موذی بار آن بود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خُ شُ دَ)
در تداول عامه، خرد و پراکنده و هموار کردن با زمین اطراف آوار یا کلوخهائی را. نرم کردن زمین و کلوخ. پهن کردن و گستردن آوار بر زمین. هموار کردن خاک و نخاله و کلوخ و غیره. شند کردن خاک، نرم و گسترده کردن آن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شنو کردن
تصویر شنو کردن
در تداول عامه سباحت، آب ورزی، نوعی ورزش در زورخانه مبادرت ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
خوشحال شدن، راضی شدن، قانع شدن، خرسند شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
لإزعاجٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
Disgruntle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
contrarier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
verärgern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
desagradar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
disgustar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
zirytować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
расстроить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
засмучувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
ทำให้ไม่พอใจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
ناخوش کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
membuat kesal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
להרגיז
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
不快にさせる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
kukeresha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
불쾌하게 하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
hoşnutsuz etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
বিরক্ত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
नाराज़ करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
scontentare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناخشنود کردن
تصویر ناخشنود کردن
使不快
دیکشنری فارسی به چینی